عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

عشق ما؛حلما

ویروس رزوئلا.........

سلام همونطور که در جریانید دخملی از 5 شنبه شب به مدت سه شب تب شدید داشتو بهونه گیر و کلافه بود منم کارم شده بود پاشویه دادنو استامینوفن دادن به دخملی که با این وجود بازم بدن عزیزدلم گرمه گرم بود بعد از اینکه دیدم عشقم خیلی تبش رفته بالا براش شیاف استامینوفن گذاشتمو مثل اب روی اتیش تب دخملی به یکباره اومد پایین تا این که همون شب 22 تیر ساعت 11/5 متوجه شدم یه مروارید کوچولو کنار 2 تا دندونای قبلیش جوونه زده و به این نتیجه رسیدیم که تب دخملی به خاطر دندون دراوردنش بوده اما فرداش که با وجود سرد بودن بدنش دونه های زیادی رو بدنش دیدم روی شکو کمرو گردنشو دستاشو پاهاشو صورتش وای خیلی ترسیده بودم همینطور گه داشتم بدن دخملمو وارسی میکردم یاد یکی از...
25 تير 1393

سومین مروارید.........

سلام عزیز مامان الهی بمیرم برات که این روزا خیلی داری اذیت میشی عشقم دیشب یعنی 22 تیر ساعت 11 و نیم سومین دندون کوچولوت که واقعا مثل یه مروارید تو صدف میدرخشید رو دیدم قربونت بشم عزیزدلم مبارکت باشه من تو این چند روز همش فکز میکردم دندون بالاییهات میخوان در بیان اما دندون سومت کنار دندون پایین سمت چپ در اومده گلم ایشالا زودتر درد دراومدن دندونات زودتر تموم بشه دیگه طاقت ندارم درد کشیدنو اذیت شدنتو ببینم ...
23 تير 1393

مهمون داغ ......

دخملی از 5 شنبه شب تب داره و با دیشب میشه  3 شبه که بچم بدنش داغه داغه الهی برات میرم مامانی خیلی بی حوصله و کلافه بودی و غر میزدی و همش دوست داشتی بغلت کنیم بی اشتها هم شده بودی و حتی ابم باید به زور بت میدادم دیروز صب وقتی دیدم خیلی داغی زنگ زدم به بابایی تا ببریمت دکتر البته دکتر خودت صبحها مطب نیست مجبور شدیم ببریمت پیش دکتر جورابچی که اونم دکتر خوبیه فقط یه خورده پیره دخمل نازمم که کلا میونش با اقایون خوبه اصلا ناراحت نبودی که دکتر داره معاینت میکنه و دکتر بنده خدا هم برات صدا درمیاوردو شما هم بهش میخندیدی قلبونت بشم عزیزم خلاصه دکتر بعد از معاینه گفت نی نی ما چیزیش نیست و احتمالا داره دندون در میاره الهی بمیرم برات که اینقدر داری ...
22 تير 1393

یازدهمیم ماهگرد عشقم.........

سلااااااااااااااااااااااااااااام عشق مامان عزیزدلم 11 ماهه شدی و پا به 12 ماهگی گذاشتی الهی فدات بشم اصلا باورم نمیشه چقدر عمر زود میگذره اههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه عزیزم من طریقه پخت کیک 3 دقیقه ای رو از تو گروه اشپزی وایبر یاد گرفتم و دوست داشتم واسه ماهگردت درست کنم دیشبم که خونه مامان طاطا اینا بودیم درستیدم به نظز خودم که خیلی خوشمزه شده بود اما بقیه دوست نداشتن فقط خانوم دایی و مامان طاطا و بابا علیرضا به خاطر اینکه من ناراحت نشم به زور خوردن اینم عکسش   دخملی و کیک مامان پز شمعها از کیکه بزرگترن     الهی فدات خوکشلم که اینقدر وروجکی که اصلا نمیشه ازت یه عکس درستو حس...
12 تير 1393

بالاخره تموم شد.......

سلام به همه دوستای مهربونم بالاخره امتحانات استرس اور پشت سرهم و درس خوندنای شب امتحانی من تموم شد خدا رو شکر یه چند روزیه دارم بعد از چند سال یه نفس راحتی میکشم این دو ترم اخر خیلی اذیت شدیم هم من هم دخملی من که موقع درس خوندمو فقط میتونستم با خواب حلما خانوم تنظیم کنم حالا از شانسی که من داشتم خانوم خانوما کم خواب شده بود (البته ترم اخر) موقعی هم که بیدار بود تا من کتابمو دستم میگرفتم تلاش میکرد تا کتابو از دستم بکشه من یه کتاب دیگه میدادم دستش اما اون کتابی که دست من بود رو میخواست یه وقتایی کتاب خودمو میدادم بهشو کتاب قصه حلما رو میخوندم فسقلی خانوم کتاب منو پرت میکردو کتاب قصه رو میگرفت داستانی داشتیم ما دو تا تو این مدت خلاصه هرچی ک...
6 تير 1393

دهمین ماهگرد........

سلام گل مامان سلام عمر مامان سلام نفس مامان الهی فدات بشم اینروزا من حسابی مشغول امتحانام بودم اصلا فرصت نوشتن پست که هیچی اصلا فرصت نشد برای شما ماهگرد بگیریم همه امتحانام پشت سر هم بود تا اینکه این هفته برای یکی از امتحانا 4-5 روز وقت داشتم و فرصتو غنیمت شمردمو طبق روال ماههای گذشته یه کیک کوچولو گرفتیمو 10 ماهگیتو مثلا جشن گرفتیم اینبار در کنار عمه جونو حانیه طلا و حسین کوچولو به شما که صد درصد خوش گذشت چون کلی با حانیه بازی کردی جوجه مامان عاشق حانیه ست و تا چشمش بهش میوفته همچین دستو پا میزنه و جیغو پیریغ میکنه که واقعا همه شگفت زده میشیم حسین کوچولو رو هم خیلی دوست داره اما یه مدل دیگه چون فکر میکنه عروسکه و فوری دستشو میبره س...
28 خرداد 1393

پارک......

دیروز برای اولین بار حلمای من با عمه جونو حانیه خانومو حسین کوچولو رفت پارک بله جمعه بعداز ظهر خونه مامان معصومه اینا بودیم که یه دفه منو عمه جون به سرمون زد که نی نی هامونو ببریم پارک اینم مدرکش       ...
18 خرداد 1393

نازدونه 10 ماهه من(عکسهای اتلیه)....

دختر نازنینم سلاااااااااااااااااااام گل خوشگلم 10 ماهه شد عزیزدلم 10 ماهگیت مبارک فدای روی ماهت بشم همونطور که قبلا تو پستای قبلی گفتم وقتی برای گرفتن عکس به اتلیه رفتیم شما خیلی بهونه میگرفتیو خیلی اذیت شدی به خاطر همین نشد که عکسای خوبی ازشما بگیریم یه چند تایی عکس هست که تو ادامه مطلب برات میذارم ایشالا دفعات بعدی بشه تا عکسای خوشگلی بگیریم برای دیدن عکسها بفرمایید ادامه مطلب الهی بمیرم برات مامانی قشنگ تو عکس معلومه چقدر گریه کردی کشته مرده ژستاتم فدااااااااااااااااااااااات         توی این عکس پایینی به هیچ عنوان اروم نمیشدی و من فقط به وسیله گوشیم تونستم بنشونمت البته ...
14 خرداد 1393

تبریک اعیاد شعبانیه........

سلام به دخمل نازنینم گل نازم این ایام شور و شادی رو بهت تبریک میگم دوستای خوشگل وبلاگی فرا رسیدن اعیاد شعبانیه رو به همتون تبریک میگم و یه تبریک ویژه به ................ اول از همه تبریک ویژه ام رو خدمت اقامون امام زمان (عج) دارم و بعد خدمت مقام معظم رهبری امام خامنه ای (مدظله العالی) این اعیاد رو تیریک عرض میکنم و روز جانباز رو بهشون تبریک میگم بابای مهربونم ......مامان عزیزم .........برادر عزیزتر از جونم ........پدر شوهر نازنینم....... روز پاسدار رو بهتون تبریک میگم عاشقانه دوستتون دارم و دس تان پر از مهرتون رو میبوسم پدر شوهر عزیزم روز جانباز رو هم بهتون تبریک میگم عید همگی بود مبارک.....................
12 خرداد 1393