عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

عشق ما؛حلما

حلما در حال تمرینهههههه......

سلام دخملم عشقم نفسم گل دخمل من وارد یک سالگی شده و از اونجایی که یه کوچولو تنبل تشریف داره و هنوز راه نیفتاده مامان طاطای مهلبون هر وقت میریم خونشون با دخملی تمرین میکنه تا بتونه وایسه و خدا رو شکر دخملی هم همکاری میکنه چند تا عکس از تمرین ایستادن حلمایی   دخترم در تمرین ایستادن دست از ذکر گفتن برنمیداره    ...
4 شهريور 1393

تاب تاب...........

سلام نفس مامان الهی فدات بشم گلکم دیروز بابایی برات یه تاب خوشگل خرید اخه نازگل ما تاب بازی خیلی دوست داره چند روزی بود با هم میرفتیم پارک نزدیک خونه مامان طاطا و بابا علیرضا وقتی سوار تابت میکردیم ذوق زده میشدی و اصلا دلت نمیخواست پیاده بشی بچه های کوچیک تو صف سوار شدن روی تاب و دخمل  ناز ما کیف کردن از تاب سواری و تاب تاب خوندن البته به زبون خودش ودر اخر هم با گریه از روی تاب بلندت میکردم که وقتی بابایی این علاقه دخملی رو دید طاقت نیاوردو یه تاب کوچولوی خوشمل واسه دردونه ش خرید  اینم حلما خانوم ناز نازی سوار بر تاب ....... ودر اخر .............. این عکس اخر مال همین الانه داغ داغ فداااااااااااااا...
3 شهريور 1393

حلمااااااااااااا لالااااااااااااااااااااا.......

لطفا خیلی اهسته تشریف ببرین ادامه مطلب دخملم خوابه یه دف بیدار نشه                                                                                                                                   اروم بخواب عشقم ایران ما امنه خدایا شک...
3 شهريور 1393

خرید جینگولکی واسه دخمله جینگولکی......

چند وقت پیش واسه دخملی خرید وایبری انجام دادم پریروز به دستم رسید خیلی دوسشون دارم امیدوارم دخملی هم خوشش اومده باشه البته از مکعبا که اصلا استقبال نکرد و عروسک انگشتیا رو هم که بهش نشوم میدم از دستم میگیره با خودش یه چیزایی میگه اخرشم با لبخند میگه خخخخخ و پرتش میکنه    ...
22 مرداد 1393

اولین مسافرت چند روزه دخمل طلاااااااا......

سه شنبه14/5/93 صبح ساعت 5 به همراه مامان معصومه راهی شمال شدیم این اولین سفر طولانی ما با ماشین خودمون بود و هم اولین سفر طولانی دخملی دقیقا 5 روزو 12 ساعت ما در سفر بودیم  مقصدمونم زادگاه و وطن مامان معضومه تو استان گلستان بود خدا رو شکر سفر خوبی بود و دخملی تو راه اصلا اذیت نشد و فقط در حال شیر خوردنو خوابیدن بود این چند روز جاهای دیدنیه زیادی رفتیم و حسابی خوش گذروندیم و سیا سوخته برگشتیم لطفا برای دیدن عکسها بفرمایید ادامه مطلب حلما طلا در مسیر رفت به شمال     اینم بابایی.....   بقیه عکسارو بعدا تو همین پست میزارم فعلا -------------------------------------------------...
20 مرداد 1393

12 ماهگی دخملی..........

نفس مامان دیگه واسه خودش خانومی شده دوشنبه 13/5/93 دخملی رو بردیم درمانگاه واسه چکاپ یک سالگی خدا رو شکر همه چیز خوب بود وزن ختنوم طلا 9800 گرم و قدش 77 سانت یه واکسن بی ازار و مهربونم به دست راستش زده شد مسگم مهربون چون برعکس واکسنای قبلی اصلا اذیت نشد خدا رو شکر  ...
20 مرداد 1393

اغوش مادرانه ی من یکساله شد......

یکسال است که من مادرم ....... از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . . فرشته خوشبختی من تولدت مبارک   عزیزدلم نفسم مامانو به خاطر این که دیر این پست رو گذاشتم ببخش  برای دیدن عکسها بفرمایید ادامه مطلب حلمای نازم ساعت 9 و 20 دقیقه 12/5/92   حلما نفس ساعت 9 و 20 دقیقه 12/5/93 فدای خوابیدنت نفسم عکس از کیک و تزیینات       واینم هدایای حلمایی....   عکس بالا هدیه مامان طاطا و بابا علیرضا واین ه...
20 مرداد 1393

بمون نخندین لطفا........

سلام از اونجایی که من برای یازدهمین ماهگرد دخملی خودم هنرنمایی کردمو کیک درست کردم و باز از اونجایی که این کیک مامان پزون از نظر بابای حلما خوشمزه نبود و بش نچسبید دلش طاقت نیاوردو 3 شنبه هفته پیش وقتی حلما رو برده بودیم مطب دکترش بابایی چشمش به شیرینی فروشی افتادو به یه چشم برهم زدنی یه کیک خوکشل واسه دخملی خرید دخملم یه همچین بابای شکمویی داریاااااااا اسم ما تپلا بد در رفته   اینم عکس دخمل نازم و دومین کیک 11 ماهگیش   ...
27 تير 1393