هفته پرکار
عزیزم این هفته برای ما هفته کاری و خسته کنندهای بود تمام روزای هفته صبح و بعدازظهر درمانگاه بودم صبح تا ظهر سر کار بدو بدو بیا خونه نمازو ناهار بدو بدو سرکار تا ٧-٨ شب بدو بدو خونه نمازو شام ساعت ٩ خواب نمیدونم تا کی کارم اینطوریه خیلی خسته کننده ست بیچاره همسری هرچند که اونم به خاطر اینکه من عذاب وجدان نداشته باشم بعضی روزا بعدازظهرا هم سر کار میره بعضی روزاهم بعدازظهر تنهاست میدونم خیلی براش سخته صبح که سرکاره وقتی که ظهر میاد خونه دوست داره زنش پیشش باشه اما چون میدونه من به کارم علاقه دارم به خاطر من تحمل میکنه و به روی خودش نمیاره همسرم به خاطر همه لطفی که به من داری از ممنونم ای خدا میشه کار من درست بشه و مثل ادمیزاد از صبح تا ظه...
نویسنده :
مامان و بابا
11:04