عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عشق ما؛حلما

رنگ سیسمونی خانوم طلا...............

دیروز بعداز ظهر بعد از اینکه کار درمانگاهم تموم شد با مامان طاطا و بابایی و خاله جون (منظور همون خانوم دایی جون) رفتیم برای دیدن و خرید یه سری وسایل برای خانوم طلا واقعا ادم وقتی تو این مغازه ها میره اصلن دلش نمی خواد بیرون بیاد اما خرید وسایل سیسمونی برامون یکم سخت بود چون اصلن نمیدونیم چه رنگی رو انتخاب کنیم اما با این حال یه سری از وسایل رو خریدیم که در اینده عکسهاشو میذارم دوستای مهربونم میشه به من در انتخاب رنگ سیسمونی دخملی کمک کنید خیلی خیلی ممنون میشم بی صبرانه منتظر نظراتتونم فعلن بای ...
29 فروردين 1392

صلی الل علیک یا فاطمه الزهرا.........

سیه پوشیده ماه امشب       شکسته بغض اه امشب تو ای زهرای ریحانه    کجا رفتی غریبانه مزار بی نشانت کو    بگو قبر نهانت کو علی ماندست و کوه غم     علی ماندست و این ماتم سلام ای جاری کوثر     سلام ای جان پیغمبر سلام ای سر اعطیناک   سلام ای قبله افلاک تو یاس ال یاسینی      گواه غربت دینی ...
25 فروردين 1392

الهی من فدات........

سلام دیروز 17/01/92 رفتم سونو بالاخره جنسیت ناناز مامانی معلوم شد ........... نی نی ما دخمله مامان قربونت بشه عزیز دلم تکونای نی نی از اول فروردین شروع شده دخملی ما تو 22 هفتگی و 6 روز  446 گرمه عزیزم هنوز نیم کیلو هم نیستی خدایا شکرت که منو لایق مادر شدن دونستی همیشه فکر میکردم وقتی جنین توی شکم تکون بخوره به ادم حس بدی دست میده اما الان با هر تکونی که میخوره جون میگیرم و خدا رو  شکر میکنم   ...
24 فروردين 1392

غیر منتظره و تلخ...................

سلام من اومدم بعداز مدتهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا میلاد رسول اله که 3 شنبه بود اسباب کشی داشتیم اومدیم خونه خودمون با کلی خوشحالی البته من دست به سیاه و سفید نزدم همه کارها رو خانواده منو و همسری زحمت کشیدن مادر بزرگ مهربونم با یه جعبه شیرینی به خونه ما اومد و صبحانه رو با هم خوردیم مامانو بابامو و همسری هم در حال جمع و جور کردن وسایل شبش همگی رفتیم خونه مامان بزرگم بنده خدا از خوشحالیش برای من الو بخارا- کشک محلی- تخمه شور و خلاصه هرچی که فکر میکرد من دلم میخواد رو برام اورد تا بخورم 5 شنبه از سرکار رفتم خونه مامانم اینا و مامان بزرگ هم مثل همیشه که عصر 5 شنبه ها میامد اونج...
4 اسفند 1391

می نویسم با کمال بی حوصلگی...........

سلام تو رو خدا ببخشید که این قدر دیر به دیر میام نه حال جسمیم خوبه نه حال روحیم خیییییییییییییلی خسته ام از این همه حالت تهوع باورتون نمیشه 7 کیلو کم کردم البته خیلی به خاطر این موضوع ناراحت نیستم چون خداییش خوش تیپ تر شدم اما دلم برای نی نیم میسوزه این قدر دلم برای خوردن تنگ شده که خدا میدونه هر کی داره یه چیزی میخوره حرصم در میاد و حسودیم میشه بگذریم راستی 3 این ماه رفتم برای سونو nt و nb که برای سلامت جنینه خدا رو شکر همه چی خوب بود باورتون نمیشه یه جنین 5-6 سانتی چه تکونایی میخورد دکتر میگفت اصلن نمیذاره اندازه شو بگیرم من همه چی رو از توی مانیتوری که توی سقف کار گذاشته بودن میدیدم اون لحظه تموم ناراحتیام رو فراموش کرده بود...
6 بهمن 1391

بعد از 2 هفته انتظار......

سلام به همه دوست جونیای خودم بالاخره اومدم ......اومدم تا از همه دوستهای عزیزم به خاطر دعایی که برام کردنو به یادم بودن تشکر کنم .......اومدم بهتون بگم 17 دی رفتم سونو خدا رو شکر هر 2تا هماتوم برطرف شده و منم از دیروز رفتم  سرکار اما این حالت تهوع لعنتی داره منو از پا در میاره اصلن انرژی ندارم اب میخورم حالم به هم می خوره هیچ چیز تو معده ام نمیمونه انواع و اقسام داروها -سیرابی-شربت زنجبیل خلاصه هر چیزی که به ذهنمون میرسید امتحان کردیم اما هیچ فایده ای نداشت تو این چند وقته 4 کیلو کم کردم حالا از شما دوستای گلم میخوام اگه تجربه ای در این مورد دارین به منم بگین تا بلکه بر این حال زار من افاقه ای بکنه متاسفانه علم نتونسته چاره ...
19 دی 1391

التماس دعا...........

سلام به دوستهای خوبم فقط اومدم که بگم برام دعا کنید از شانس که دارم یه دونه هماتوم شده 2 تا دیشب رفتم سونو نی نی نازم 7هفته و 3 روزش بود خدا رو شکر صدای قلب نی نیمو شنیدم اما این هماتوم جدیده که پایین ساکه خیلی نگران کننده ست 2 هفته دیگه باید استراحت کنم و امپول و کپسول و قرص استفاده کنم بعدش برم برای سونو مجدد تا ببینیم خدا چی میخواد ............................................. تو رو خدا التماس دعا
12 دی 1391

فرصتی برای نوشتن....

سلام چند روزیه سرما خوردم از نوع شدییییییییید بعد از 26 سال عمری که کردم برای اولین بار سرفه میکنم اینم از شانس نی نی نازمه دیکه الهی برات بمیرم مامانی ... دیروز نتونستم طاقت بیارمو رفتم برای سونو دقیقا 6هفته و 1 روزته نانازیه من دقیقا طبق lmp اما یه چیزی نگرانم کرده اینکه یه هماتوم ساب کوریونیک بالای ساک وجود داره که باید استراحت مطلق داشته باشم یک هفته و شیاف استفاده کنم برای جلوگیری از سقط (الهی لال بشم) استراحت منم از امروز شروع شده همسری طفلی امروز مرخصی گرفته که پیشم باشه که کمتر کار کنم بنده خدا از صبح که بیدار  شده در حال جارو کشیدنو دستمال کشیدنه دست گلش درد نکنه ایشالا وقتی نی نی نازمون به دنیا اومد با ...
27 آذر 1391

خداحافظی....

این وب تو حوزه نی نی هاست پس ازین به بعد دیگه  مطالبو با موضوعات عقیدتی و دینی و فرهنگی میتونید تو وب زیر بخونید http://besoyeallah.blogfa.com/ ...
24 آذر 1391