عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

عشق ما؛حلما

می نویسم با کمال بی حوصلگی...........

1391/11/6 12:31
نویسنده : مامان و بابا
297 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

تو رو خدا ببخشید که این قدر دیر به دیر میام نه حال جسمیم خوبه نه حال روحیم خیییییییییییییلی خسته ام

از این همه حالت تهوع باورتون نمیشه 7 کیلو کم کردم البته خیلی به خاطر این موضوع ناراحت نیستم چون

خداییش خوش تیپ تر شدم اما دلم برای نی نیم میسوزه این قدر دلم برای خوردن تنگ شده که خدا میدونه

هر کی داره یه چیزی میخوره حرصم در میاد و حسودیم میشه بگذریم راستی 3 این ماه رفتم برای سونو nt و

nb که برای سلامت جنینه خدا رو شکر همه چی خوب بود باورتون نمیشه یه جنین 5-6 سانتی چه تکونایی

میخورد دکتر میگفت اصلن نمیذاره اندازه شو بگیرم من همه چی رو از توی مانیتوری که توی سقف کار

گذاشته بودن میدیدم اون لحظه تموم ناراحتیام رو فراموش کرده بودم بس که ذوق زده شده بودم نی نی من

11هفته و 6 روزش بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان صدرا
7 بهمن 91 12:08
مهتاب جونم زود به زود بیا دلمون برات تنگ میشه.
خدا رو شکر که نی نی سلامته و پرتلاش
مراقب نی نی و خودت باش


فدات بشم ممنون عزیزم از لطفت
مامان طاها
8 بهمن 91 14:06
سلام خانم گل.خوبی؟نی نی جون خوبه؟نگران نباش تا چشم روی هم بذاری دنیا میاد و اونوقت تا مدتها دلتنگ همسایه دیوار به دیوار قلبت میشی.بارداری هم عالمی دارد.قدر همه تکان خوردنهاش وبدون که لحظاتی بس عجیب و شیرینند.مواظب خودت باش نازنینم


ممنون عزیزم طاها جونمو ببوس
مامی امیرحسین
10 بهمن 91 1:17
دخملییییییییییییییی چه نازی داره الهییییییییییییییییی! البته شایدم پسلی!
حسابی هم که شیطونه! ماشالله! آره می بینی! کلی استرس و خستگی و... داری میری از تو مانیتور وسط کلی سیاهی یه جنبده فینگیلی بهت نشون میدن کلی ذوق میکنی و شارژ میشی!! اگه کسی همراهت بیاد و از صفحه مانیتور فیلم بگیره خیلی خوبه. بعدا تو خونه می بینی و روحت تازه میشه!


ایشالا برای دفعات بعدیم راستی اون هماتوم یه سانتیه شده 4 سانت فردا میخوام برم سونو تو رو خدا دعا کنید برام
مسیحا بانو
14 بهمن 91 20:31
برو خدا رو شکر کن خدا هدیه اش رو گذاشته تو دلت....یکی مثل من آرزو داره الان جای تو باشه دوست من....


ایشالا شما هم این روزا رو تجربه کنی عزیزم می دونم من خیلی بنده ناشکری هستم
زینب مامان فرشته آسمونها امیر عباس
26 بهمن 91 12:40
سلام مهتاب جون خوبی انشالله
چرا خبری ازت نیست عزیز دلم


سلام عزیزم ببخشید این چند وقت ماجراهایی برامون اتفاق افتاده که به موقع میامو براتون مینویسم
زینب مامان فرشته آسمونها امیر عباس
28 بهمن 91 13:45
سلام خیره انشالله دیگه ؟
انشالله از این به بعد به خوشی بگذره