عزادار کوچولو..........
ای عبداله کوچک ای علی اصغر فرزندم را بیمه شما کردم
دیروز دخترکم رو اماده کردم تا در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنیم به طرف مصلی حرکت کردیم
خیابونا شلوغ بود جای پارک کردن ماشین نبود با هزار دنگ و فنگ و گشتن بالاخره یه جایی رو پیدا کردیم اما
خیلی تا مصلی فاصله داشت تند تند حرکت کردیم تا به مراسم برسیم همسری همش میگفت نمیرسیم باید
زودتر راه میفتادیم خلاصه وقتی رسیدیم به مصلی با خیل جمعیت مواجه شدیم انگار هر کس که تو
شهرمون بچه داشت اومده بود باورم نمیشد توی حیاط مصلی هم نشسته بودن و اصلن نمیشد که بریم
تو توی گلوم بغض عجیبی بود همش با خودم میگفتم یعنی 6 ماهه امام حسین از ما قبول میکنه یعنی
خدا ما رو هم جزو عزادارای علی اصغر قرار میده وقتی از همسری هم این سوال رو پرسیدم گفت معلومه
که نه چون ما تعلل کردیم توی روز عاشورا خیلی ها بودن که دیر برای کمک به امام حسین حرکت کردن
به سمت کربلا و وقتی رسیدن که امام حسین و یارانش شهید شده بودن اونها فکر میکردن خدا ازشون
قبول میکنه اما به خاطر تعلل.......................هرگز مورد قبول واقع نمیشه ...........اینو که گفت اشک
تو چشمام جمع شد و فقط سکوت کردم .........اقا جون شدمنده ام.....