کلاس اولی ما .....بوی ماه مهر.......
سلام نفس مامان این چند وقت خیلی سرمون گرم بود مامان معصومه و بابا بزرگ رفتن سفر حج ایشالا بسلامت برگردن چون ۱۲. مرداد که روز تولدت بود اونا عارم بودن مجبور شدیم تولدتو چند روز زودتر بگیریم و این شد که ۹ مرداد جشن گرفتیم شب خیلی خوبی بود الهی همیشه لبت خندون باشه عشقم
راهنمای ربات
✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ
سلام سلام صد تا سلام
بازم عذر تقصیر به خاطر این هممممممهههه تاخیر دختر خوشگلم کلاس اولی شدی اصلا باورم نمیشه این ۶ سال عین برق و باد گذشت یادمه نوزاد بودی با خودم میگفتم اووووووکو تا این فسقلی بزرگ بشه و بره مدرسه الهی دورت بگردم که اینقدر عاشق مدرسه و دوستاتی و خداروشکر با علاقه زیاد صبح زود راهیه مدرسه میشی دیروز واسه اولین بار تو حیاط مدرسه خوردی زمین و زخم و زیلی ظهر اومدی خونه و گفتی خودم تنها بلند شدم و دست و صورتمو شستم فقط چون از بینیت یه کوچولو خون اومده بود ترسیده بودی و گریه کرده بودی اسم خانم معلم مهربونتون خانم شعبانیه و خیلی دوسش داری خب دیگه نوبتیم باشه نوبت عکسه بعداً دوباره میام فعلا خداحافظ نفس
راهنمای ربات
✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ
سلام سلام صد تا سلام
بازم عذر تقصیر به خاطر این هممممممهههه تاخیر دختر خوشگلم کلاس اولی شدی اصلا باورم نمیشه این ۶ سال عین برق و باد گذشت یادمه نوزاد بودی با خودم میگفتم اووووووکو تا این فسقلی بزرگ بشه و بره مدرسه الهی دورت بگردم که اینقدر عاشق مدرسه و دوستاتی و خداروشکر با علاقه زیاد صبح زود راهیه مدرسه میشی دیروز واسه اولین بار تو حیاط مدرسه خوردی زمین و زخم و زیلی ظهر اومدی خونه و گفتی خودم تنها بلند شدم و دست و صورتمو شستم فقط چون از بینیت یه کوچولو خون اومده بود ترسیده بودی و گریه کرده بودی اسم خانم معلم مهربونتون خانم شعبانیه و خیلی دوسش داری خب دیگه نوبتیم باشه نوبت عکسه بعداً دوباره میام فعلا خداحافظ نفس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی