عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

عشق ما؛حلما

التماس دعا.........

سلام دوست جونیای مهربون عاجزانه2 تا التماس دعای مخصوص از همتون دارم  1/ چند روزیه که مامانم چشماش درد میکنه دکتر بهش گفته فشار چشمش بالاست و باید با لیزر فشار چشمشو بگیره حالا امروز میخواد بره خیلی نگرانم نمیدونم چه جوریه هیچ اطلاعاتی در مورد فشار چشمو و طریقه گرفتن فشار ندارم  تو رو خدا دعا کنید که مامانم اذیت نشه و بدون هیچ مشکلی درمانش انجام بشه مامانم تموم زندگی منه برام مثل خواهر میمونه 2/ امروز صبح خواهر جونم (خواهر همسری) بارو بندیلشو جمع کردو راهی بیمارستان شد تا نی نی خوشگلشو به دنیا بیاره طفلی این 9 ماه خیلی براش سخت گذشت خدا کنه لااقل زایمانش راحت باشه دکتر بهش گفته ان شا الله تا ظهر زایمان میکنه تو رو خدا ...
30 آبان 1392

برای اولین بار.......

دخترکم برای اولین بار پنج شنبه شب ( 23/8/92 )راس ساعت 10و 10 دقیقه با  ذکر شکرالله که از زبان مامانی شنید از اون خنده خوشگلا که من عاشقشم و از ته دل می کرد حالا مگه ول کن بود همش منتظر بود مامانی بگه اونم بخنده  نازنینم برای اولین بار بازم همون شب عروسک موزیکالی که در دست بابا جونی بود و به سمت حلمایی گرفته بود با دستای کوچولوش گرفت    الهی فدات بشم نی نی من که داری  تند تند بزرگ میشی ...
25 آبان 1392

عزادار کوچولو..........

ای عبداله کوچک ای علی اصغر فرزندم را بیمه شما کردم دیروز دخترکم رو اماده کردم تا در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنیم به طرف مصلی حرکت کردیم خیابونا شلوغ بود جای پارک کردن ماشین نبود با هزار دنگ و فنگ و گشتن بالاخره یه جایی رو پیدا کردیم اما خیلی تا مصلی فاصله داشت تند تند حرکت کردیم تا به مراسم برسیم همسری همش میگفت نمیرسیم باید زودتر راه میفتادیم خلاصه وقتی رسیدیم به مصلی با خیل جمعیت مواجه شدیم انگار هر کس که تو شهرمون بچه داشت اومده بود باورم نمیشد توی حیاط مصلی هم نشسته بودن و اصلن نمیشد که بریم تو توی گلوم بغض عجیبی بود همش با خودم میگفتم یعنی 6 ماهه امام حسین از ما قبول میکنه یعنی خدا ما رو هم جزو عزادارای علی اصغر ق...
18 آبان 1392

محرم مَحرم درد حسین است ......

باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است   ...
14 آبان 1392