دهمین ماهگرد........
سلام گل مامان
سلام عمر مامان
سلام نفس مامان
الهی فدات بشم اینروزا من حسابی مشغول امتحانام بودم اصلا فرصت نوشتن پست که هیچی اصلا فرصت نشد برای شما ماهگرد بگیریم همه امتحانام پشت سر هم بود تا اینکه این هفته برای یکی از امتحانا 4-5 روز وقت داشتم و فرصتو غنیمت شمردمو طبق روال ماههای گذشته یه کیک کوچولو گرفتیمو 10 ماهگیتو مثلا جشن گرفتیم اینبار در کنار عمه جونو حانیه طلا و حسین کوچولو به شما که صد درصد خوش گذشت چون کلی با حانیه بازی کردی جوجه مامان عاشق حانیه ست و تا چشمش بهش میوفته همچین دستو پا میزنه و جیغو پیریغ میکنه که واقعا همه شگفت زده میشیم حسین کوچولو رو هم خیلی دوست داره اما یه مدل دیگه چون فکر میکنه عروسکه و فوری دستشو میبره سمت چشماش و اگه ما مانع بشیم ما رو دعوا میکنه عزیز دل من همچنان تنبل تشریف داره و نه سینه خیزو نه 4 دستو پا حرکت نمیکنه فقط به صورت نشسته میتونه 360 درجه بچرخه و یه کوچولو جلو بیاد از کارایی که انجام میده بابای بابای و دس دسیه و وقتی شعر یه دختر دارم شاه نداره رو براش میخونم با ذوق خودشو تکون میده و دست میزنه و میخنده (ای دخمل خود شیفته) ماما و دد میگه دیروزم کلمه اس (الف با فتحه) رو بکار برد موقعی که داشت با مامان طاطا تلفنی صحبت میکرد (واقعا چقدم صحبت میکنه) عاشق اهنگهای تلویریونه و هر جای خونه باشه با روروئک بدو بدو خودشو سمت نلویزیون میرسونه حالا هر جور اهنگی (پیام بازرگانی وغیره....)به تبلیغ پشتی باراد خیییییییییییییییییییییییییییییلی علاقه داره و در حال انجام هر کاری که باشه فقط خیره میشه به تلویزیون انگار که وقتی اقاهه صحبت میکنه تمم حرفاشو میفهمه
چند روز پیش وقتی داشت با بادکنک بازی میکرد دیدم بدو بدو اومد طرفم بهش گفنتم مامانی بادکنکت کو؟ سریع سرشو چرخوند طرف بادکنک منم که ندید بدید همچین ذوق کردم که .........در مورد دندونهاشم که همچنان 2 تا هستم و حالا حالا خیال اضافه شدن ندارن
اینم چن تا عکس از ماهگردو کیکی که حلما و حسین کوچولو برای اولین بار مزه شو چشیدن فدای هر دوتون فسقلیای من
الهی فدای ذوق کردنت بشم مااااااااااااااااااااااااااادر
اینم یه عکس تار از فسقلیامون چون تکون خوردن تارشده
عکس زیر جهت مصداق صحبت من در خصوص عشق حلما به حسینه
اینم یه عکس سه نفره جوجوهامون
چقدم به دوریبن نگاه کردن خخخخخخخخخخخخخخ