تاب تاب...........
سلام نفس مامان الهی فدات بشم گلکم دیروز بابایی برات یه تاب خوشگل خرید اخه نازگل ما تاب بازی خیلی دوست داره چند روزی بود با هم میرفتیم پارک نزدیک خونه مامان طاطا و بابا علیرضا وقتی سوار تابت میکردیم ذوق زده میشدی و اصلا دلت نمیخواست پیاده بشی بچه های کوچیک تو صف سوار شدن روی تاب و دخمل ناز ما کیف کردن از تاب سواری و تاب تاب خوندن البته به زبون خودش ودر اخر هم با گریه از روی تاب بلندت میکردم که وقتی بابایی این علاقه دخملی رو دید طاقت نیاوردو یه تاب کوچولوی خوشمل واسه دردونه ش خرید
اینم حلما خانوم ناز نازی سوار بر تاب .......
ودر اخر ..............
این عکس اخر مال همین الانه داغ داغ
فداااااااااااااات نفسممممممممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی