عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عشق ما؛حلما

اولین سال تحویل حلما جونم .........

خدا جونم شکر ................خدای مهربونم شکرت به خاطر همه نعمتهات خدای مهربونم ممنونم که به من لیاقت مادر بودن رو دادی ممنون که لذت بزرگ کردن یکی از فرشته های زمینیتو به من دادی شکر شکر شکر این گریه من از خوشحالیه دخترم عزیزدلم نازنینم نمیدونی چقدر به خاطر بودن با تو و داشتن تو خوشحالم من که هیچ همه خونواده امسال عید یه حالو هوای دیگه ای داشتیم یه فسقلی به جمع خونواده ما که چندان یزرگ هم نیست اضافه شده یه فرشته ناز یه حلمای زیبا امسال سال تحویل ساعت 20و 27 دقیقه روز 29 اسفند بود و شما موقع سال تحویل در حالی که شیر نوش جان میکردی خوابت برده بود عروسک من نمیدونی اون لحظه که داشتم دعای تحویل سالو میخوندم چه حالی داشتم اشک تو چشام جمع شد...
17 فروردين 1393

خبر بدین به نون دون حلما دراورد دندون.....

  الهی فدات بشم مامانی دقیقا روز 12 فروردین روزی که دخملی 8 ماهگی رو پشت سر گذاشتو وارد 9 ماهگی شد بعد از ظهر همینجوری مثل روزهای قبل انگشتمو که داشتم روی لثه هات میکشیدم یه تیزی احساس کردم دوباره انگشتمو کشیدم روی لثه هات(پایین سمت چپ) بلهههههههههههههه دخملکم اولین مروارید سفید خوکشلش دراومده بود ازخوشحالی بی اختیار جیغ کشیدمو مامان طاطا و بابایی رو تو خوشحالیم شریک کردم و سه نفری جیغ زدیمو قربون صدقت رفتیم الهی بمیرم مامانی که اینقدر صبوری و با مقاومت این پروسه هیولایی رو پشت سر گذاشتی فدات فدات فدات ...
16 فروردين 1393

تبریک سال نو ............

يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول و الاحوال احول حالنا الي احسن الحال با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛برگ دیگری ازدفتر روزگارورق خورد برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت • روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه بادبهار بهترین بهانه برای آغاز و آغاز بهترین بهانه برای شاد زیستن.همیشه ایام سبز باشید و شاد • یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند • یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آنگونه که هستند ، نه آنگونه که می خواهم باشند • یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خو...
29 اسفند 1392

یه اتفاق مهم ........

سلاااااااااااااااااااااااام به دخملی نازنینم که همه هستی منه الهی مامان فدات شم امروز یعنی 28/12/92  گوشواره هایی که مامان طاطا و بابا علیرضا عیدی برات گرفته بودن رو گوشت کردی اگه بدونی این 2 روز ما با چه سختی میخواستیم گوشواره هایی رو که اولش با دستگاه تو گوشت کرده بودن رو در بیاریم خندت میگیره 2 روز منو مامان طاطا و بابایی درگیر بودیم و هر کاری میکردیم گوشواره از مهره جدا نمیشد و جناب عالی به محض اینکه ما دستمون به گوشت میخورد با دستای کوچولوت دست ما رو میگرفتی و اونقدر تکون می خوردی و دادو بیداد میکردی که اصلا موفق نمیشدیم تا اینکه امشب ساعت حدودا 5/7-8  خانوم دایی جون به یه چشم به هم زدن گوشواره ها دراورد منو مامان ...
29 اسفند 1392

سوغاتی - هدیه - عکس .....

سلام سلام به گل دخمل نازم فدات بشم مامان الان که دارم برات مینویسم شما در حال بازی کردن با کنترلو موبایلی چکارت کنم اخه من هرچی عروسکو اسباب بازی میذارم جلوت تا برداری و باهاش بازی کنی گیر میدی به کنترل و موبایل شما هم مثل بابایی عاشق این جور چیزایی انگار بگذریم عزیزدلم بابا علیرضا از سفر برگشت با کلی سوغاتی برای شما خوب خودتو تو دل بابام جا کردیا بلا بابا جونم زیارتت قبول عکس چند تاشونو برات میذارم تا کیف کنی                                    &n...
24 اسفند 1392

برای اولین بار..........

92/12/17 برای اولین بار تو این 7 ماه یه اتفاقی افتاد اگه قول میدین بهم نخندین تشریف بیارین ادامه مطلب دوست جونیا من برای اولین بار دخملمو جیگرمو یکی یدونمو بردم حمووووووووووووووووووووووووووووم وااااااااااااای خدا جونم از خوشحالی اون لحظه تو پوست خودم نمیگنجیدم شاید باورتون نشه تازه اون موقع بود که فهمیدم مننننننننننننننننننننننن واقعااااااااااااااااااا مادر شدددددددددددددددددم خیلی لحظه ی قشنگی بود کلی با دخملی اب بازی کردیم فدات بشم مامانی میدونم که به شما هم خیلی خوش گذشت قربونت بشم  نازنین دردو بلات تو زمین ...
19 اسفند 1392

هفتمین ماهگرد.......

  حلما= اااااا خوشبحالتون میخواین کیک بخورین عجب ادمایی هستین شما برای من جشن میگیرین کیکشو خودتون میخورین خواهش میکنم یه کوچولو به منم بدین موقعی که داشتم عکسا رو نگاه میکردم چشمم به این عکس افتاد دلم ضف رفت براش الهی فدات بشم من که اینقدر خانومیییییییییییییییی مامانی ببخش که اینقدر عکسا بی کیفیتن البته بیشترش به خاطر تکون خوردنای شماست اما با گوشی بهتر از این نمیشه یادمون باشه موقع سال تحویل دعا کنیم بابا یه دوربین دیجیتال بخره که دیگه نگه دیجیتالم کجا بود     ...
13 اسفند 1392

دخترم 7 ماهه شد......

وااااااااااااااااااااااای خدا جونم اصلا باورم نمیشه که من 7 ماهه که مادرم .......7 ماهه که همدم تنهاییم دخترک کوچولوی فینگیلیمه .........7 ماهه که که صبحا به عشق دیدن بچمو و بازی کردن باهاش بیدار میشم 7 ماهه دارم عروسک بازی میکنم خدایا بی نهایت شکرت امروز یعنی 12/12/92 دخترک ما 7 ماهه شد دیروز صبح بابا علیرضا با کاروانش راهی کربلاشد خوش به سعادتش خدا روزی 2 ماه یک بارش کرده زیارت امام حسین رو واقعا بهش غبطه میخورم هر سری که کاروان میبره انگار دفعه اولشه که به این سفر میره بس که ذوق زدستو و هیجان داره عاشق امام حسین یعنی ........بابای من -باباجونی التماس دعاااااااااااااااااااا ........... جونم براتون بگه که دیروز دخملی ...
12 اسفند 1392

کارهای خونه تکونی........

1/پاک کردن غم گذشته ها 2/دور ریختن کینه ها 3/شستن افکار منفی 4/چیدن عشق در طاقچه 5/سبز کردن مهر 6/خرید شادی و حراج محبت   خونه تکونی امسال به حول قوه الهی ان شاالله ...
10 اسفند 1392