عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 13 روز سن داره

عشق ما؛حلما

چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.........

1393/2/1 12:39
نویسنده : مامان و بابا
326 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوست جونیای خودم اگه میتونید لطفا کمکم کنید .........

وقتی با دخملی وارد یه جای جدید با ادمای جدید میشیم به محض اینکه به حلما سلام میکنن زودی میزنه زیر گریه انگار یه کتک حسابی بهش زدن از اول از این جور بچه ها بدم میومد حالا خودم گرفتار شدم اگه میتونید راهنمایم کنید که چکار کنم این جوری نمونه دیروز رفتیم مهمونی از همون اولش گریه کرد تا وقتی میخواستیم بیایم باید حتما بغلش بگیرم هیچکسم باهاش حرف نزنه اونوقت ساکته البته ناگفته نمونه که میونش فقط با بچه ها و اقایون خوبه (هم اکنون نیازمند یاریتان هستم )نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

فرشته
1 اردیبهشت 93 13:23
سلااااااااااااام عیدت مبارک بانو آخیییییییییییی چرا گریه می کنه؟؟؟؟؟؟ کمکی نمی تونم بکنم، خودت که میدونی....
مامان و بابا
پاسخ
سلام گلم ممنون عید شما هم مبارک خانوم خانوما نمیدونم والا ممنون اکشال نداره
مامان مهدیه
1 اردیبهشت 93 15:53
سلام عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنازنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ماا بیاین و بهشون رای و امتیاز 5 رو بدین
مامان و بابا
پاسخ
عزیزدلم من به شما رای دادم ایشالا برنده میشین
مامان آیدا
1 اردیبهشت 93 18:02
سلام عزیزم من آیدا که 2 ماهش بود سی دی دکتر انوشه رو خریدم وتوی اون به همه پدر مادر ها توصیه میکنه که وای به حال اون بچه کوچیکی که تا کسی بهش میگه خاله جون یا عموجون بپره بغلش وباید تا 9 ماه یا نمیدونم این یه تیکش یادم رفته تا چند وقت به غیر ازپدر ومادر کسیو نشناسه ناراحت نباش خیلیم خوبه
مامان و بابا
پاسخ
نمیدونم والا خدا از زبونت بشنوه ممنون گلم
میترا(مامان مهران)
1 اردیبهشت 93 20:56
سلام گلم مهران من کوچکتر بود جایی شلوغ میرفتیم گریه میکرد اما بس که جای شلوغ رفتیم دیگه بهتر شده دیگه براش داره شلوغی عادی میشه
مامان و بابا
پاسخ
اخه میدونی هم خانواده خودم هم خانواده شوهرم کم هستیم زیاد تو جاهای شلوغ نرفتیم ممنون گلم
مامان اسماء جونی
2 اردیبهشت 93 0:46
به نظرم یه راهش اینه که زیاد بری تو جمع چند نفره مثلا ازین به بعد که هواخوبه ببرش پارک امتحان کن ببین چطور میشه ولی در کل نگرانش نباش از هرچی که بدت بیاد سرت میاد پس اصلا بهش فکر نکن مهم نیست بذار از غریبه ها خوشش نیاد...بهتر....والله
مامان و بابا
پاسخ
اره همه همینو میگن اخه بعدا تو ذهن همه حلما یه دختر غر غرو میمونه
مامان محمد مهدي (مرضيه)
6 اردیبهشت 93 13:44
عزيزم من هم همين مشكل رو تا مدت ها با محمد مهدي داشتم باورت نميشه يه مدت وقتي مي خواستم برم مهموني كلي دعا و قرآن براش مي خوندم تا آروم باشه و گريه نكنه، ما هم كلي تو فاميل معروف شده بوديم يكيش اين بود كه سوره مطففين رو قبل از اينكه ببريش بيرون هفت بار بخون و بهش فوت كن، من اولين بار كه بهش عمل كردم باور كردني نبود اصلا گريه نكرد، اون هم تو يك مهموني بسيار شلوغ، افطاري دعوت بوديم به اندازه يك مجلس عروسي مهمون توش بود، من از يك هفته قبل رفتن استرس داشتم تا اينكه اين راهكار برام جواب داد
مامان و بابا
پاسخ
الهی فدات شم ممنون از پیشنهادت ایشالا جواب بده