هورااااااااااااااااااااااااااااااا
دیروز بعد از ظهر که رفته بودیم خونه مامان طاطا اینا مامانم گفت که ماشینتونم یه نگاه میکردین شاید اونجا
افتاده باشه همسری هم رفت بگرده که به 30 ثانیه نکشید که زنگ درو زدو از توی ایفون گوشواره رو نشون
داد از خوشحالی نمیدونستم چکار بکنم خدا جونم شکرت از همه دوستای گلم هم ممنونم که ابراز ناراحتی کرده بودن واسه گم شدن گوشواره دخملک فدای همتون
این رو هم بگم که خدا شاهده اصلا ارزش پولیش برام مهم نبود و برام ارزش معنویش خیلی مهم بود اخه
میدونین دوست نداشتم اولین عیدی که مامانو بابای عزیزم برای نوه شون با عشق و کلی ذوق گرفته بودنو
گم کنم (همتونو دوست دارم)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی