اولین سال تحویل حلما جونم .........
خدا جونم شکر ................خدای مهربونم شکرت به خاطر همه نعمتهات خدای مهربونم ممنونم که به من لیاقت مادر بودن رو دادی ممنون که لذت بزرگ کردن یکی از فرشته های زمینیتو به من دادی شکر شکر شکر این گریه من از خوشحالیه
دخترم عزیزدلم نازنینم نمیدونی چقدر به خاطر بودن با تو و داشتن تو خوشحالم من که هیچ همه خونواده امسال عید یه حالو هوای دیگه ای داشتیم یه فسقلی به جمع خونواده ما که چندان یزرگ هم نیست اضافه شده یه فرشته ناز یه حلمای زیبا
امسال سال تحویل ساعت 20و 27 دقیقه روز 29 اسفند بود و شما موقع سال تحویل در حالی که شیر نوش جان میکردی خوابت برده بود عروسک من نمیدونی اون لحظه که داشتم دعای تحویل سالو میخوندم چه حالی داشتم اشک تو چشام جمع شده بودو در حالی که داشتم شما رو نگاه میکردم که چقدر معصومانه و مظلوم خوابیدی فقط خدا رو به خاطر داشتنت شکر میکردم نمیدونی که چقدر مامان طاطا و بابا علیرضا خوشحال بودن که موقع سال تحویل پیششونی اون شب دایی و خانوم دایی هم موقع تحویل سال اونجا بودن خلاصه جمعمون جمع بود خدا رو شکر و اون شب خیلی بمون خوش گذشت خدایا این لذت با هم بودن ازمون نگیر (امین)
یه سفره هفت سین فسقلی برای حلمای فسقلی
واین هم یه فرشته کوچولو از نوع زمینیش اماده برای رفتن به عید دیدنی....
الهی فدات بشم خوکشلکم