سفر به مشهد....
سلام سلام
روز 18 اردیبهشت به همراه مامان طاطا و بابا علی با قطار راهی مشهد شدیم خدارو شکر خیلی سفر خوبی, بود و خوش گذشت دایی محمد و خانوم دایی و فاطمه کوچولو هم روز قبلش راهیه مشهد شدن که خیلی یهویی شده بود و طلبیده شده بودن و اونجا تو حرم و هتل همدیگه رو میدیدیم و این برای شما فسقلیا خیلی خوشایندتر بود و حسابی با هم بازی میکردین و واسه ما بزرگترها هم خیلی خوب بود مخصوصا واسه مامان طاطا که همگی دورهم بودیم و به پابوس امام رضا رفته بودیم خدارو شکر
تو حرم با افسانه جون مامان فاطمه و حلما کوچولو قرار گزاشتیم و همو دیدیم تو پستای قبل گفته بودم که خونشون سبزواره و اونا هم از قضا اومده بودن مشهد و خلاصه دیداری تازه شد و روی ماهشونو دیدیم
خب بریم سراغ چند تا عکس صرفا واسه یادگاری
نایب الزیاره همه دوستای گل بودیم ایشالا به زودی, قسمتتون بشه
روز 18 اردیبهشت به همراه مامان طاطا و بابا علی با قطار راهی مشهد شدیم خدارو شکر خیلی سفر خوبی, بود و خوش گذشت دایی محمد و خانوم دایی و فاطمه کوچولو هم روز قبلش راهیه مشهد شدن که خیلی یهویی شده بود و طلبیده شده بودن و اونجا تو حرم و هتل همدیگه رو میدیدیم و این برای شما فسقلیا خیلی خوشایندتر بود و حسابی با هم بازی میکردین و واسه ما بزرگترها هم خیلی خوب بود مخصوصا واسه مامان طاطا که همگی دورهم بودیم و به پابوس امام رضا رفته بودیم خدارو شکر
تو حرم با افسانه جون مامان فاطمه و حلما کوچولو قرار گزاشتیم و همو دیدیم تو پستای قبل گفته بودم که خونشون سبزواره و اونا هم از قضا اومده بودن مشهد و خلاصه دیداری تازه شد و روی ماهشونو دیدیم
خب بریم سراغ چند تا عکس صرفا واسه یادگاری
نایب الزیاره همه دوستای گل بودیم ایشالا به زودی, قسمتتون بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی