عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عشق ما؛حلما

خدا رو شکر.........

1392/7/13 12:32
نویسنده : مامان و بابا
344 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره 5 شنبه ای که یک هفته نگرانش بودمو یک هفته استرس رسیدنشو داشتم اومدو رفت ..........

5شنبه ساعت 9 صبح به اتفاق حلمایی و همسری برای زدن واکسنو کنترل و مراقبت 2 ماهگی حلما

راهی شدیم البته قبلش من یه کار بانکی داشتم که اول رفتیم برای رسیدگی به اون و بعد...........

وای قلبم تا رسیدن به درمانگاه ریتم عجیبی داشت ضربان قلبم تند تند میزدو من احساسش میکردم به

همکارام که سلام میدادم بغض تو گلوم بود و صدام میلرزید وقتی وارد اتاق شدیم همه دوستام پشت سر

من اومدن تو اتاق و یه همهمه ای برپا شد همه اوناهم استرس داشتن و هی قربون صدقه حلما میرفتن

اون دوستم که میخواست واکسن نازنینمو بزنه بهم گفت چون میدونستم میخوای نی نیمونو بیاری براش

سرنگ انسولین گرفتم که کمتر دردش بیاد (مریم جونم ممنون عزیزم که اینقدر نسبت به ما لطف داری)

خلاصه جوجوی منو وزنش کردن zus005.gifکه ماشااله شده بود 5کیلو و 400 گرم بعدشم قد و دور سرشو اندازه

گرفتن که خدا رو شکر عزیزدلم خیلی خوب رشد کرده بعد اون قطره بد مزه فلج اطفال رو بهش دادن بعد

شروع کرد به زدن واکسن که الهی من بمیرم برای نازگلم یه جوری گریه میکرد که دل سنگ اب میشد

یکی از دوستام که بارداره ایشالا دی ماه نی نی نازش که دخملی هم هست به دنیا میاد هم داشت

گریه میکرد جوجویی رو سریع شیر دادم نمیدونید چه جوری شیر میخورد 2 تا مک میزد یه خورده بغض یه

خورده گریه تا اینکه طلای من خوابش برد

خدا رو شکر  دخملی گریه نکرد ........خدا رو شکر دخملی تب نکرد .............خدارو شکر دخملی درد نداشت...........

به خاطر اینکه قطره استامینوفن بهش داده بودم 5 شنبه و جمعه رو در خواب ناز به سر برد و فقط برای خوردن شیر و تعویض پوشک بیدار بود

دخترم واقعا اسمت بهت میاد صبور مامان فدات بشم مننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننniniweblog.com

نی نی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سحر مامان آمیتیس
13 مهر 92 16:31
ای جوووووونم عسلم دردت اومده عشقم اشکال نداره خوشگل خانم در عوض دیگه مریض نمیشی ماشالله چقدر ناز شده حلما خانومی واسش اسپند دود کن مهتاب جونم


مرسی عزیزم
عمه جون
13 مهر 92 21:26
الهی عمه فدات بشه صبورم


خدا نکنه عمه جونم
عمه جون
13 مهر 92 21:28
موهاشو فشن کردی مامانی


بله دیگه چکار کنیم ماییم دیگه
فاطمه مامان زهرا مسافر كربلا
14 مهر 92 0:43
ماشالا عروسك چه بزرگ شده خدا رو شكر كه اين پروژه واكسن ختم به خير شد و مامان خانومي اذيت نشدن خدا رو شكر عروسك خوب هم وزن گرفته ، ماشا الله لا حول و لا قوه إلا بالله ، هنوز تو شير خوردن پشتكار داره فسقلي خاله ؟ خستگي از تن آدم در مياد وقتي بچه خوب وزن ميگيره ، ايشالا هميشه سالم باشه .


سلام عزیزم اره والا خیالم راحت شد ممنون خاله جونم
بانوی مهر
14 مهر 92 3:56



ممنون عزیزم
دوست
14 مهر 92 12:56
الهی فداش ماشالا چه کوچولوی نازی


ممنون لطف دارین دوستم