عشق ما حلماعشق ما حلما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
باباجونی باباجونی ، تا این لحظه: 40 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 37 سال و 12 روز سن داره

عشق ما؛حلما

فرزند صالح، گلی از گل های بهشت

           رسول اکرم صلی الله علیه و آله : الولد الصّالح ریحانة من ریاحین الجنّة؛

«فرزند صالح گلی از گل‌های بهشت است و از سعادت انسان است که فرزند صالحی داشته باشد.»

نی نی 10 ماههبشقاب وان یکاد

کلاس اولی ما .....بوی ماه مهر.......

سلام نفس مامان این چند وقت خیلی سرمون گرم بود مامان معصومه و بابا بزرگ رفتن سفر حج ایشالا بسلامت برگردن چون ۱۲. مرداد که روز تولدت بود اونا عارم بودن مجبور شدیم تولدتو چند روز زودتر بگیریم و این شد که ۹ مرداد جشن گرفتیم شب خیلی خوبی بود الهی همیشه لبت خندون باشه عشقم راهنمای ربات ✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ سلام سلام صد تا سلام بازم عذر تقصیر به خاطر این هممممممهههه تاخیر دختر خوشگلم کلاس اولی شدی اصلا باورم نمیشه این ۶ سال عین برق و باد گذشت یادمه نوزاد بودی با خودم میگفتم اووووووکو تا این فسقلی بزرگ بشه و بره مدرسه الهی دورت بگردم که اینقدر عاشق مدرسه و دوستاتی و خداروشکر با علاقه زیاد صبح زود راهیه مدرسه میشی دیروز واسه اولی...
22 مهر 1398

پارسال دوست امسال آشنا

😅سلام وبلاگم دلم برات تنگ شده بود الان که ساعت ۷ عصره با پای شکسته رو تخت دراز کشیده بودم و حلما هم کنارم خوابیده و هفت پادشاه رو خواب میبینه آقای پدر هم که این روزها هم سرکار می‌ره و هم کارای خونه افتاده رو پوشش هلاک مست خوابه منم حوصلم سر رفته بود یهو یاد اینجا افتادم و گفتم از فرصت استفاده کنم 😁جونم برات بگه که امسال دخملکم پیش دبستانی رو داره تموم می‌کنه و کلی برامون باسواد شده و ۱۹ تا سوره رو تا الان همراه با شعرهای مربوطشون و تفاسیرشون یاد گرفته (مهد قرآن ثبت نام کردیم) وای نمیدونی چه معلمی عشقی داره مهربون وخانوم بچه های کلاس مامان صداش میکنن 😂سال ۹۷ من یه بارداریه ناموفق داشتم که خیلی غصه خوردم ولی دیگه چه میشه کرد خدا نخوا...
20 فروردين 1398

نفسم تولدت مبارک....

: سلام نفس مامان این چند وقت خیلی سرمون گرم بود مامان معصومه و بابا بزرگ رفتن سفر حج ایشالا بسلامت برگردن چون ۱۲. مرداد که روز تولدت بود اونا عارم بودن مجبور شدیم تولدتو چند روز زودتر بگیریم و این شد که ۹ مرداد جشن گرفتیم شب خیلی خوبی بود الهی همیشه لبت خندون باشه عشقم 😘
28 مرداد 1397

نفسم تولدت مبارک....

مهسلام نفس مامان این چند وقت خیلی سرمون گرم بود مامان معصومه و بابا بزرگ رفتن سفر حج ایشالا بسلامت برگردن چون ۱۲. مرداد که روز تولدت بود اونا عارم بودن مجبور شدیم تولدتو چند روز زودتر بگیریم و این شد که ۹ مرداد جشن گرفتیم شب خیلی خوبی بود الهی همیشه لبت خندون باشه عشقم 😘 ...
28 مرداد 1397

یه اتفاق هیجان انگیز برای دخملکم...

سلام عزیز دلم چند روزیه که حسابی ذوق زده ای و به هر کی میرسی این خبرو میدی ️ موضوع از این قراره که ما تو‌زمستون ۵-۶ تا از نقاشیای خوشگلتو واسه شبکه پویا فرستادیم و بالاخره روز ۶/۳/۹۷ به صورت خیلی اتفاقی در حالی که تو مشغول بازی بودی و منم‌در حال جمع و‌جور کردن خونه و یهو اومدم تی وی رو خاموش کنم که اسم خوشگلت به گوشم خورد با چشمای اینجوری تی وی رو‌نگاه کردم و دیدم بلههههههه ایم دختر خودمههههه دوتایی حسابی کیف کردیم حیف که نشد فیلم بگیرم از اون لحظه اعلام اسمت سریع تلوبیون و نصب کردم و بعد از چند دقیقه ای تکرار برنامه رو دیدیم و سیوش کردم برات پ .ن : عزیز دلم متاسفانه روحانی فلان فلان شده تلگرام و فیلتر کرده هر چی سعی کردم نتونستم عک...
10 خرداد 1397

حلما به اردو میرود برای بار دوم از طف مهد...

سلام بر گوگولی خودم روز 24 اردیبهشت از, طرف مهد بردنتون شهربازی و حسابی بتون خوش گذشت عکسایی رو که ازتون گرفتن رو میزارم واسه یادگاری از بین یه عالمه عکسکه تو کانال مهد گزاشته بودن از اردو فقط همین چندتا عکس از شما بود که بعضیاش رو باید, ذره بین بزاری ببینی ...
27 ارديبهشت 1397

سفر به مشهد....

سلام سلام روز 18 اردیبهشت به همراه مامان طاطا و بابا علی با قطار راهی مشهد شدیم خدارو شکر خیلی سفر خوبی, بود و خوش گذشت دایی محمد و خانوم دایی و فاطمه کوچولو هم روز قبلش راهیه مشهد شدن که خیلی یهویی شده بود و طلبیده شده بودن و اونجا تو حرم و هتل همدیگه رو میدیدیم و این برای شما فسقلیا خیلی خوشایندتر بود و حسابی با هم بازی میکردین و واسه ما بزرگترها هم خیلی خوب بود مخصوصا واسه مامان طاطا که همگی دورهم بودیم و به پابوس امام رضا رفته بودیم خدارو شکر تو حرم با افسانه جون مامان فاطمه و حلما کوچولو قرار گزاشتیم و همو دیدیم تو پستای قبل گفته بودم که خونشون سبزواره و اونا هم از قضا اومده بودن مشهد و خلاصه دیداری تازه شد و روی ماهشونو دیدیم ...
27 ارديبهشت 1397

57 و مین ماهگرد......

سلام عزیز دلم امروز 27 اردیبهشته و من با 15 روز تاخیر پست ماهگردتو میزارم پوزش میطلبم روز ماهگردت ما مهمون داشتیم دختر خاله های مامان طاطا از تهران اومده بودن و ناهار دعوتشون کردیم خونمون و یه کیک کوچولو هم بابا گرفت و خداییش حسابی به هممون خوش گذشت حدودای ساعت 3 یک بارون شدیدی میبارید که بی اختیار همه رو ذوق زده کرده بود فک کن هوا افتابی بعد بارون شدید در حال باریدن خیلی صحنه ی قشنگی بود هممون رفتیم تو بالکن و منظره زیبا رو تماشا کردیم و شعر میخوندیم و دست میزدیم و کلی فیلم گرفتیم بریم سراغ عکسا همه عکسایی که گرفتیم دسته جمعی بود و عکس تکی ازت نداریم ولی بازم غنیمته همین چندتا برو حالشو ببر هی که مشغول مهمون داری بودم...
27 ارديبهشت 1397